13 12 2023

نشست تخصصی جایگاه روان‌شناسی تاریخ در مطالعات تاریخی در ایران برگزار شد

نشست تخصصی جایگاه روان‌شناسی تاریخ در مطالعات تاریخی در ایران برگزار شد

گروه پژوهشی مطالعات تاریخ و فرهنگ پژوهشکده‌ی کردستان‌شناسی سومین نشست تخصصی پاییزانه خود را تحت عنوان "جایگاه روانشناسی تاریخ در مطالعات تاریخی" در 21 آذرماه ١٤٠٢، در سالن فردوسی دانشکده‌ی علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه کردستان برگزار نمود. در ابتدای این نشست مدیر گروه پژوهشی مطالعات تاریخ و فرهنگ، دکتر مسعود بیننده مقدمه‌ای را در مورد جایگاه و اهمیت بحث ذکر نموده و سپس از سخنرانان دعوت نمود تا بحث خود را برای حضار ارائه نمایند. سخنرانان این نشست دکتر بهزاد مفاخری و دکتر امیر محمدی که هردو از دانش‌آموختگان و پژوهشگران تاریخ و عضو گروه پژوهشی مطالعات تاریخ و فرهنگ پژوهشکده‌ی کردستان‌شناسی می‌باشند، بحثهای خود را در مورد جایگاه روانشناسی تاریخ در مطالعات تاریخ و ابعاد نظری و عینی آن برای مخاطبان ارائه دادند و در پایان نیز به پرسش‌های حضار جلسه پاسخ دادند.  

    خلاصه بحث‌های ارائه شده:

  تاریخ­نگاری سنتی که بیشتر با نگاه از بالا به پایین حول تاریخ فرمانروایان می­چرخید، به روش توصیفی محض  بدون تحلیل و تعلیل صورت می گرفت و مورخان بیشتر به نقل وقایع اکتفا می نمودند.    

با شروع نهضت رنسانس و به دنبال رشد علوم طبیعی و تجربی که در اثر تحول در روش تحقیق صورت گرفت، علوم انسانی و از جمله تاریخ به حاشیه رفتند. تا اینکه فلاسفه بزرگی در قرون 17 و 18م در پی دفاع از علمیت تاریخ برآمدند و ثمره تلاش آنها وفور مطالعات علمی تاریخ در قرن 19 م شد که به قرن تاریخ نامبردار گردید.

در این میان نهضت رمانتیسم  به ویژه در فرانسه و آلمان هیجان تاریخ را برانگیخت، مهمترین اقدام  آنها فاصله گرفتن از تاریخ نگاری سنتی وتدوین روش های علمی برای مطالعات تاریخ بود، که برای این مهم لازم بود موارد زیر را مورد توجه قرار دهند:

1ـ سازمان دادن به رخدادهای تاریخی از این لحاظ که آنها رخدادهای پراکنده و جدا از هم نیستند.

2ـ کشف نظم منطقی میان حوادث

3ـ بازیابی روابط علی ـ معلولی میان رخدادها و تبیین نتایج حاصل از آن

4- استفاده از داده های دیگر علوم از جمله زبان شناسی، روان شناسی، جغرافیا و.. در مطالعات تاریخی  و این امر یکی از دلائل تولد علوم میان رشته ای بود.

بنابراین  یکی از محورهای مطالعات جدید تاریخی، تمرکز بر الگوهای بین رشته ای به منظور کشف معانی عمیق تر و تفسیر پدیده های اجتماعی فرهنگی  سیاسی و اقتصادی است، از جمله جامعه شناسی تاریخی ، روان شناسی تاریخی و..

روان شناسي به عنوان دانشي كه دربارة رفتار انسان بحث مي كند، مي تواند چشم اندازهاي جديدي در جهت بازخواني گذشته براي پژوهشگران تاريخ ايجاد كند هيچ دانشی به تنهايي  قادر به شناخت تمامي جوانب حيات بشر ي نيست. با ارتباط تاريخ و روا ن شناسي  دو رویکرد بین رشته ای « روان شناسي تاريخي » شكل گرفت، که در آن تاریخ نگاران به دنبال استفاده از داده های روان شناسی در تحلیل پدیده های تاریخی اند. دانش روان شناسی یارگیر مورخان در جهت فهم عمیق تر  انگیزه های درونی انسان و واکاوی فهم  اعمال انسانی در وقوع حوادث تاریخی است. در تاريخ روان، تاريخ پژوهان از ابزارها، روش ها و مفاهيم علمي دانش روان شناسي براي  تحلیل  تاريخ به صورت يك كل يا شخصيت هاي تاريخ به عنوان يك نمونة پژوهشي ياري مي جويند و به  « انگيزه هاي واقعی» بازيگران صحنة   تاريخ نزديك تر مي شوند. در این رویکرد تاکید زیادی بر کاربرد روان تحلیل گری در  تبیین شخصیت ها و رویدادهای تاریخی شده است.

در خصوص سیر تکوین این رویکرد باید اشاره نمود که  ابتدا مجله آنال از آن  به مثابه محوری  جدید در  تحقیقات اجتماعی و با هدف تقویت تاریخ نگاری از پایین متمرکز گردید.  از جمله دانشمندان نسل اول این مجله مارک بلوخ و لوسین فبور  و ترکیبی از جامعه شناس ، متخصص علوم سیاسی، جغرافی‌دان و اقتصاد‌دان بودند  که بر  لزوم توجه به نقش همه حوزه‌های پژوهش در نقد و نگارش روی داده‌های تاریخی تاکید داشتند. نسل دوم این مجله که افراد سرشناسی چون فرناند بودل را در ترکیب خود داشت، بعد از جنگ دوم جهانی ، و به ویژه در دهه 1960م تغییرات و روش‌های گسترده‌تری وارد کار خود کردند، از جمله تحت پوشش قرار دادن تحلیل‌های روان‌شناسی، انسان‌شناسی، ریاضیات، نشانه‌شناسی و.. برای کشف نکات مبهم تاریخی

از جمله اهداف مهم مجله آنال در خصوص مطالعات تاریخی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:

1-  ضرورت مقابله با تاریخ‌‌نگاری روایی که با پذیرش اصول پوزیتیویسم، خلاقیت و تفکر انتقادی را از مورخ گرفته است.

2- ضرورت مقابله با تاریخ سیاسی و تقلیل کار مورخان به ابزار شرح و توصیف اقدامات شاهان و دولتمردان.

3- ضرورت مقابله با تخصص‌گرایی افراطی در تاریخ که مانع بهره‌گیری مورخان از سایر رشته‌های علوم اجتماعی و انسانی شده است.

4- ضرورت غنا بخشیدن به تاریخ‌نگاری از طریق ایجاد ارتباط مورخ با حوزه‌های اقتصادی، جامعه‌شناسی، روانشناسی ، جمعیت‌شناسی، انسان‌شناسی، زبان‌شناسی و

رويكرد بهره گيري از دانش روان شناسي در تحليل وقايع تاريخي، با سخنرا ني مورخ  آمريكايي ویليام لانگر  در مقام رياست انجمن تار يخ آمر يكا در سال 1957 رواج يافت. كه در آن همكارانش را  به بالابردن سطح درك تار يخي خو د با كمك مفاهيم و يافته ها ي روان كاو ي مدرن ملزم می کرد. برادر کوچک او والتر، روان کاو بود که در مطالعه ای که برای سازمان جاسوس امریکا انچام داده بود، با عنوان « ذهن هیتلر» به بررسی انکیزه ها و حوادث شکل دهنده زندگی هیتلر پرداخت. در سال 1965 سازمان سيا با حضور عده اي از متخصصان، مركزي براي بررسي رفتار سياسي رهبران تشكيل داد. احتمالاً هيتلر اولين سياستمداري بود كه موضوع تجزيه و تحليل روا نشناسي قرار گرفت. فروید نیز در دهه 1960م تبیین روان شناسانه از پدیده های تاریخی مثل دین و تمدن   داشت. دهه 1960م را می توان تاریخ از درون قلمداد کرد. و به دنبال آن اریکسون و دموس ظهور کردند . اريكسون با  مطالعه اش در بارة گاندي قطار تاريخ رواني را به حركت در آورد، چندی بعد انتشار كتاب اريكسون پيرامون لوتر توجه عموم را برانگيخت« مرد جوان؛ لوتر شايد هنوز تأثيرگذارترين تلاش براي بررسي بعد روانشناختي تاريخ است. با مطالعات روان کاوی  فروید و اثر « داوینچی و یک خاطره از کودکی او» این رویکرد نشان داد که چگونه کاراکتر روانی افراد می تواند رویدادهای سیاسی را تحت تاثیر قرار دهد

     روان تاریخی دوره اول  که متاثر از مطالعات روان تحلیل گری فرویدی بود، ماده موضوعه  آن عبارت بود از تاریخچه کودکی،  بیوگرافی روانی، مکانیسم دفاعی، رویاهای شخصیت های تاریخی، عمده تولیدات این رویکر متکی بر دیدگاه های فروید و پیروان او نظیر اریکسون و "آدلر است.

       اما استفاده از روان تحلیل گری از دو جنبه روش و تفسیر مورد نقد قرار گرفت؛  از نظر روش در این رویکرد، تحلیل روانی اشخاص تاریخی که در  قید حیات نیستند، مشکل است، چون امکان مصاحبه بالینی وجود ندارد، در نتیجه تجارب شخصی، اعتقادات و ارزش های محقق به تحلیل راه می یابد.  و از طرف دیگر وجود یک طرح واره تفسیری بر اساس تجربیات بالینی  و نظریه ای محقق  مشکل دیگر این رویکرد بود، چرا که آنها بدون تفسیر کمک چندانی نمی کنند. در واقع میان حقیقت بیوگرافیک و تفسیر روان شناسی فاصله ای وجود دارد.

   به عبارت دیگر تفاوت ماهیت اندیشه تجربه کودکی با رفتار بزرگسالی( رابطه علی و معلولی ندارند)،  محدود کردن تفسیر به روان تحلیلی  که باعث نادیده گرفتن فرایندهای بزرگتری مانند اقتصاد، جامعه، دین و.. ،می شود،  گرفتن نتایج قوی از داده های ضعیف  و..  از جمله نقاط ضعف این رویکرد است، که عملا باعث ظهور روبکرد دوم گردید که در آن  بیشتر تاکید بر تغییرات فرزندپروری به عنوان پیش برنده تغییرات اجتماعی است.  به عبارت دیگر  نگرش  و رفتارها در مورد کودک تاریخ را شکل می دهد.   

دموس در ممقاله ای در سال 2002م سیرتکاملی فرزندپروری دوره کودکی  را  انگیزه اصلی در تاریخ انسان  معرفی نمود، او  تاریخ انسان را به 6 سبک فرزندپروری تقسیم می کند.

1ـ  دوره نوزاد کشی ( تا قرن 4م )     2ـ دوران رهاسازی ( از قرن 4 تا قرن 13م 3 ـ دوران دوسوگرایی ( از قرن 13 تاقرن17م )  4ـ دوران ناخواندگی ( قرن 18 م) 5ـ دوران جامعه پذیری ( قرن 19 تا اواسط قرن 20)  6ـ کمک رسانی ( از اواسط قرن 20 م ) . او بر این اساس و با رویکرد روان تحلیلی به بررسی ریشه های کودکی جنگ دوم و هلوکاست پرداخت.   

 او ویژگی های خانواده های ساکن اروپای مرکزی  را  در خشونت والدین علیه فرزندان دختر ، کتک زدن و سرکوب اراده آزاد و گناهکار شمردن کودک  تعریف نمود که در آن خودکشی  و نسل کشی پیامد ترس های انباشت شده از درماندگی در کودکی است. به عبارت دیگر بکشید، ریشه در دوره کودکی و با شبکه ترس های اولیه ارتباط دارد. همین طور ویژگی های گناه آلود نسبت داده شده به یهودیان.   

در نتیجه این شرایط در مورد هیتلر  همه عوامل خشونت کودکی او بر رفتارهایش در زمان قدرت تاثیرگذار بود. دوره کودکی او با خشونت خانواده های آلمانی و گرسنگی زیاد در قنداق تنگ و سخت  همراه بود، در نتیجه  ترس دراز مدت او از گرسنگی قریب الوقوع آلمانها ایده گسترش سرزمین مادری  بود، تا مادران آلمانی بتوانند فرزندان خود را به خوبی تغذیه کنند.                  

متاسفانه در ایران این مطالعات هنوز جای خود باز نکرده است و تعداد کارهای انجام شده   بسیار اندک است. غیر از  هاشم آقاجری (1392) و شهابی و احمدزاده ( 1395) که ضمن مرور  شکل گیری تاریخ روان شناختی به اهمیت استفاده از دانش روانشناسی در تحلیل وقایع تارخی پرداخته اند وابراهیم برزگر که با بهره گیری از مفاهیم کلیدی رویکرد روان تحلیل گری در مقاله ای به تحلیل شخصیت مظفرالدین شاه قاجار  و بر اساس دیدگاه آدلر روان شناسی سیاسی آغامحمدخان قاجار، ناصرالدین شاه  و مظفرالدین شاه را بررسی کرده است، کار آنچنانی در این زمینه صورت نگرفته است.  


همچنین میتوانید به فایل صوتی این نشست از طریق کانال پادکستی پژوهشکده گوش فرا دهید: